ضمن ارجگذاری به صفات نیکو و سجایای اخلاقی آیتالله منتظری، معتقدم که دادن لقب «پدر حقوق بشر در ایران» به ایشان از سوی خانم شیرین عبادی، اساساً درست نبود و فقط به اغتشاش مفاهیم کمک رساند، چرا که حقوق بشر بنا بر مادۀ ۲ بیانیۀ جهانی حقوق بشر (هر کس حق دارد بدون هيچگونه تمايزى، چه از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دين، باور سياسى يا ساير باورها، و همچنين منشأ ملی يا اجتماعى، مایملک، وﻻدت يا هر عامل ديگرى، از تمام حقوق و همۀ آزادیهاى مندرج در اين اعلاميه بهرهمند گردد) دارای یک ساختار کاملاً سکولار و فارغ از هرگونه اما و اگر است، حال آنکه خواستگاه آیتالله منتظری، علیرغم تمامی رهگشاییهای حاصل از آن، در محدودۀ اما و اگرهای فقه تشیع اثنیعشری معنا مییابد. ایشان مثلاً در مقولۀ مخالفت با حکم سنگسار فرد زناکار یا زانیه، به دشوار بودن یا عملی نبودن گردآوری چهار شاهد عینی استناد میورزند. در صدور فتوای مداراجویی با بهاییان نیز به اموری نظیر مالیات پرداختن این افراد به دولت اسلامی تکیه میکنند. بنابراین، لقب «پدر حقوق بشر تشیع» یا نهایتاً «پدر حقوق بشر اسلامی» برای ایشان مناسبتر میبود، گرچه این هر دو القاب هم ذاتاً بیمعنا هستند، چون همانطور که گفته شد، ذات بیاینۀ جهانی حقوق بشر از اساس سکولار است و پسوندها و پیشوندهای مذهبی یا قومی یا نژادی یا جنسی یا زبانی را برنمیتابد. به یاد داشته باشیم که حمایت مجامع مدافع حقوق بشر از حقوق آیتالله منتظری در ده سالی که ایشان در حصر خانگی به سر میبردند، بر پایۀ همین اصل سکولاریسم استوار بود، نه بر پایۀ اجتهاد ایشان در مذهب تشیع.
چه بسا اگر آیتالله امکان مییافتند تا راجع به مقام اهدایی خانم شیرین عبادی به خودشان اظهار نظر کنند، همان لحن و حالت ناباورانۀ باراک اوباما به هنگام دریافت جایزۀ صلح نوبل در ایشان هم ظاهر میشد و میفرمودند: از من شایستهتر فراواناند است در این عرصه.
کاندیدای من برای احراز مقام شامخ نه «پدر»، که «مادر حقوق بشر ایران»، آن شیرزن مشهدی است که در روز قدس تک و تنها سوار اتوبوس شد، اعلامیۀ بیداری خواند و فریاد: چو ایران نباشد، تن من مباد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر