۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

دیکتاتور هم دیکتاتورهای قدیم که لااقل کمی شرم حضور داشتند

با مشاهده عکس احمدی‌نژاد در کنار موگابه، بی‌اختیار به یاد مطلبی از جاناتان پاور افتادم. در کتاب «چون قطره بر سنگ، تاریخچه سازمان عفو بین الملل»، صفحه 122 http://www.scribd.com/doc/2973934/Chon-Ghatre-Bar-Sang] می‌نویسد: جمعاً حدود ۳۰۰۰ انسان در دوران ديكتاتورى پينوشه اعدام يا ناپديد شدند. در همه اين سال‌ها سازمان عفو بين‌الملل نهايت کوشش خود را به خرج داد تا ضمن افشاى جنايات رژيم پينوشه، از اعتبار آن نزد مردم جهان بکاهد. جالب آنكه حتى فرديناند ماركوس، رئيس‌جمهور فيليپين که خود از ناقضين به نام حقوق بشر بود، در سال ۱۹۸۰ ديدار رسمى پينوشه از اين كشور را به طور ناگهانى لغو كرد. ماركوس كه می‌دید موقعيت خودش به عنوان یک دیکتاتور در معرض خطر است، نمی‌خواست با چنين مرد بدنامى در يك عكس ديده شود. احتماﻻً حدس می‌زد كه اگر عكسى از دو ديكتاتور در كنار هم به دست مجلات و مطبوعات بيافتد، چه افتضاحی خواهد شد.

بزرگ بود - اشک سهراب در سوگ فروغ

بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و باتمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد
و دست هاش
هوای صاف سخاوت را
ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند به شکل خلوت خود بود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را
برای آینه تفسیر کرد
و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود
و او به سبک درخت
میان عافیت نور منتشر می شد
همیشه کودکی باد را صدا می کرد
همیشه رشته صحبت را
به چفت آب گره می زد
برای ما یک شب
سجود سبز محبت را
چنان صریح ادا کرد
که ما به عاطفه سطح خاک دست کشیدیم
و مثل لهجه یک سطل آب تازه شدیم
و بارها دیدیم
که با چه قدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت
ولی نشد
که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چه قدر تنها ماندیم