با قدرتگیری
رضاشاه به سال ۱۳۰٤ یک رشته اصلاحات اجتماعى و
اقتصادى همهجانبه آغاز گردید. شاه موفق شد با جذب زبدهترین مدیران و خوشفکرترین
دولتمردان، ظرف تنها ١٦ سال چهرهای کاملاً نو
از ایران عرضه کند. نظری بیافکنیم به برخی دادهها در کتاب ایران بین دو انقلاب:
«رضاشاه با کسب قدرت بلامنازع، اصلاحاتی اجتماعی را آغاز کرد. با آنکه رضاشاه هرگز
طرح قاعدهمندی برای نوسازی یا مدرنیزاسیون کشور ارائه نداد - تز عمدهای ننوشت،
سخنرانیهای مهمی ایراد نکرد، و وصیتی از خود به جا ننهاد - اما اصلاحاتی انجام
داد که هرچند قاعدهمند نبود، ولی نشان میدهد که وی خواهان ایرانی بود که از یک
سو رها از نفوذ روحانیون، دسیسهی بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی
دیگر دارای مؤسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل در خارج از خانه،
ساختار اقتصادی نوین با کارخانجات دولتی، شبکههای ارتباطی، بانکهای سرمایهگذار،
و فروشگاههای زنجیرهای باشد. هدف بلندمدت او بازسازی ایران طبق تصویر غرب - یا
به هر حال تصویر او از غرب - بود. وسیلهی وی برای نیل به این هدف نهایی، مذهبزدایی
یا دنیانگری، برانداختن قبیلهگرایی، ناسیونالیسم، توسعهی آموزشی و سرمایهداری
دولتی بود... بین سالهای ۱۳۰٤ تا ١٣٢٠ ظرفیت آموزشی به طور عینی تا ١٢ برابر افزایش یافت. در سال ۱۳۰٤ کودکانی که در مدارس ابتدایی جدید با مدیریت دولتی،
شبانهروزیهای خصوصی، انجمنهای مذهبی یا میسیونریهای مذهبی ثبتنام کرده بودند،
بیش از ۵۵٩٦٠ نفر نبود. در سال ١٣٢٠ بیش از ٢٨٧٢٤۵
کودک در ٢٣٣٦ مدرسهی ابتدایی جدید که تقریباً
همگی تحت پوشش وزارت فرهنگ بود، درس میخواندند. در این بین، ثبتنام در مکتبخانههای
سنتی افزایشی خفیف از ٢٨٩٤٩ نفر به ٣٧٢٨٦ داشت. در سال ۱۳۰٤،
١٤٤٨٨ نفر در ٧٤
دبیرستان جدید تحصیل میکردند که ١٦ واحد آن
میسیونری بودند. در سال ١٣٢٠، ٢٨١٩٤ نفر در ١١٠
دبیرستان خصوصی [ملی] و ٢٤١ دبیرستان دولتی با
سرمشق از نظام لیسهی فرانسوی تحصیل میکردند. در همین دوره تعداد محصلان الهیات
[طلاب] در مدارس سنتی بهشدت کاهش یافت و از ۵٩٨٤
به ٨٧۵ نفر رسید.... تحصیلات عالی نیز ترقی کرد.
در سال ۱۳۰٤ کمتر از ٦٠٠
دانشجو در ٦ مؤسسهی تحصیلاتی عالی جدید وجود
داشت... در سال ١٣٢٠ بالغ بر ٣٣٠٠ دانشجو در ١١
دانشکدهی تهران مشغول تحصیل بودند... توسعهی اقتصادی با بهبود ارتباطات آغاز شد.
رضاشاه با تثبیت قدرت خود در سال ۱۳۰٤، بیدرنگ
پروژهی راهآهن سراسری را که دیری بود مورد بحث بود، آغاز کرد... در سال ١٣٢٠ وزارتخانهی تازهتأسیس راه بیش از ٢٠٠٠ کیلومتر بزرگراه را در وضع نسبتاً خوبی نگهداری میکرد...
توسعهی صنعتی طی دههی ١٩٣٠ (١٣١٠) که "رکود بزرگ" قیمت کالاهای سرمایهای
را بهشدت کاهش داد، بهطور جدی شروع شد... تعداد واحدهای جدید صنعتی بدون محاسبهی
تأسیسات نفتی، در دورهی سلطنت رضاشاه تا ١٧
برابر افزایش یافت... در سال ۱۳۰٤ کمتر از ٢٠ واحد جدید صنعتی وجود داشت. از این تعداد فقط ۵ واحد، بزرگ و هر یک دارای بیش از ۵٠ کارگر بودند... اما در سال ١٣٢٠ تعداد کارخانجات جدید به ٣٤٦
واحد رسیده بود... در نتیجه، تعداد کارگران شاغل در کارخانههای بزرگ جدید از کمتر
از ١٠٠٠ نفر در ۱۳۰٤
به ۵٠٠٠٠ نفر در سال ١٣٢٠
افزایش یافت... طی همین دوره، نیروی کار در صنعت نفت از ٢٠٠٠٠
نفر به نزدیک ٣١٠٠٠٠ نفر رسید.»[i]
۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه
۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه
در روزهایی که «بالاترین» زیر حملۀ DDoS ها قرار داشت
در چند روز اخیر که بالاترین زیر حملات پی در پی DDos ها قرار داشت و دسترسی به سایت گاه کاملاً غبرممکن میشد، کامپیوتر من هم بسیار کُند و بیمار عمل میکرد. تا که امروز گزارشی نموداری از سوی آنتیویروسم دریافت کردم.
برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید
همان طور که در تصویر مشاهد میکنید، کامپیوتر درست از روز 23 تا 25 آگوست (همزمان با شروع میزبانی ایران در اجلاس غیرمتعهدها در تهران) مورد تهاجم ویروسهایی از نوع تروجان قرار میگیرد. و این درست موقعی است که سایت بالاترین مرتب توسط DDosها پایین میافتد و نیروهای انتطامی و بسیج نیز در تمامی ورودیهای تهران و نقاط مرکزی پایتخت ایستگاه های بازرسی بر پا کرده اند.
۱۳۹۱ شهریور ۷, سهشنبه
موضعگیری قاطع فرامرز فروزنده در تلویزیون اندیشه علیه تجزیهطلبان دو حزب دمکرات و کوملۀ کردستان ایران
درود بر شرف فرامرز فروزنده که در برنامۀ شب
دوشنبه خود با قاطعیت و صراحت و شهامت بینظیری اجرای توطئۀ تجزیه ایران توسط
آمریکا به دست دو حزب دمکرات و کوملۀ کردستان ایران را فاش و محکوم کرد. او که
بشدت تحت تأثیر احساسات میهنپرستانۀ خود قرار گرفته بود و با هنجره گرفته و صدای
لرزان به سخنانش ادامه میداد، ضمن خواندن «اطلاعیۀ مشترک حزب دمکرات و کوملۀ ایران
در خصوص تجزیۀ ایران»، با شجاعت و شهامتی مثالزدنی اعلام داشت که چنانچه آمریکا تصمصم
بگیرد توسط ایادی خود، دو حزب دمکرات و کومله، ایران را تجزیه کند، او شخصاً با
حضور در ایران تا آخرین قطرۀ خون از تمامیت ارضی ایران دفاع خواهد کرد. درود بر
شرف فرامرز فروزنده! اطلاعیۀ مشترک و ضدایرانی دو حزب دمکرات و کومله
را می توانید با رجوع به لینک بخوانید و ببینید که با چه صراحتی میگویند قصد
دارند با سوءاستفاده از شرایط بغرنج منطقه و ضعف حکومت جمهوری اسلامی، دست در دست آمریکا
به تجزیۀ ایران برخیزند.
۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه
المپیک مردانه، المپیک زنانه
در جریان مسابقات فوتبال جام
جهانی ٢٠١٠ و نیز رقابتهای جام ملتهای اروپا در سال ٢٠١٢
اگر برخی به شوخی کوشیدند با توسل به هشتپا یا گاو نتایج
بازیها را حدس بزنند، پیشبینی جدول رنکینگ مدالهای المپیک لندن اما این بار
توسط مدلهای ریاضی (معادلات اکونومتریک یا اقتصادسنجی) امکانپذیر شد.
هر معادلۀ اکونومتریک در
سادهترین نوع خود یک معادلۀ ریاضی، مرکب از یک تابع و تعدادی متغیر است. از میان
تمام مدلهایی که پیش از شروع بازیهای المپیک لندن جهت پیشبینی جدول رنکینگ مدالها
ارائه گردید، چهار مدل بیش از بقیه به واقعیت پهلو ساییدند. این چهار مدل عمدتاً بر
پنج متغیر «درآمد سرانه»، «جمعیت»، «آب و هوا»، «تعداد مدالها در المپیک گذشته» و
«همجواری با یک کشور کمونیستی» بنا شده بودند. بهطور خلاصه چنین انتظار میرفت
که کشورهای ثروتمند و پُرجمعیت و برخوردار از آب و هوای مساعد، مدالهای بیشتری
کسب کنند. میزان موفقیت در المپیک پکن (٢٠٠٨) و قرار داشتن در همسایگی
یک کشور کمونیستی نیز جزء عوامل مثبت برای کسب مدال به حساب میآمدند.
قبل از شروع بازیهای المپیک لندن، دکتر میشل نیلور استاد دانشگاه اقتصاد و بودجه در نیوزلند، با ترکیب و تنظیم چهار مدل یادشده به یک جدول «انتظاری» رنکینگ مدالها رسیده بود. مقایسۀ این جدول «انتظاری» با جدول نهایی نشان داد که ایران با ١٢ مدال و کسب جایگاه هفدهم در جدول رنکینگ، حدود ٣٠٠ درصد فراتر از حد انتظار ظاهر شده است. به عبارت دیگر، ایران با توجه به ظرفیتهای اقتصادی و جمعیتی خود (که از نظر جمعیت در ردیف پانزدهم، و از نظر درآمد سرانه در ردیف صدم جهان قرار دارد) میبایست جایی در ردۀ پنجاهم جدول رنکینگ مدالهای المپیک لندن میایستاد.
موضوع این مقاله تحلیل اکونومتریک مدلهای فوق نیست اما باید یادآور شد که «درآمد سرانه» در اقتصادهای صنعتی و تولیدمحور (نه اقتصادهای صرفاً میتنی بر فروش مواد اولیه از قبیل نفت و گاز) خود آینۀ تمامنمای یک رشته عوامل کمّی و کیفی است که اهم آنها عبارتند از: اشتغال، تورم، آموزش و بهداشت، توازن میان بخش خصوصی و بخش دولتی، امنیت قضایی، ثبات سیاسی، اعتبار بینالمللی، توزیع ثروت، و آزادیهای فردی و اجتماعی.
آمریکا با کسب ١٠٤ مدال در صدر جدول رنکینگ مدالهای المپیک لندن ایستاد. نکتۀ قابل توجه در این خصوص نقش مکمل زنان آمریکایی در مدالآوری بود. زنان آمریکایی با کسب 58 مدال (56 درصد مجموع مدالها) برای نخستین بار گوی رقابت را از مردان آمریکایی ربودند. زنان چینی و انگلیسی و روسی و سایر کشورها نیز کم و بیش نیمی از مدالها را صاحب شدند.
نیمی از افراد کرۀ زمین طبیعتاً زن هستند. در کشورهایی که حقوق اولیۀ زنان نادیده انگاشته شود، مقامات و مسئولان چنین کشوری بهناچار باید المپیکهای مردانه و زنانه آرزو کنند.
پس از درخشش تاریخی فرنگیکاران کشتی ایران در پانزدهمین روز از بازیهای المپیک لندن، در حالی که کاروان ایران با 8 مدال رنگارنگ موقتاً تیم چهاردهم رقابتها بود، علیآبادی، رئیس کمیتۀ المپیک جمهوری اسلامی به حقیقتی بس تلخ اعتراف کرد: «اگر قرار باشد برای ردهبندی در جدول مدالها فقط مدال مردان ملاک باشد، ایران حالا تیم هفتم المپیک است.»
تیم کشتی روسیه و کرۀ جنوبی تنها به مدد زنان مدالآور خود توانستند به مقام قهرمانی و نایبقهرمانی المپیک دست یابند. تیم کشتی سراسر مردانۀ ایران در مقام سوم جای گرفت.
المپیک لندن هم گذشت و رفت اما فراموش نکنیم که نحوۀ پوشش بازیهای این المپیک توسط سیمای جمهوری اسلامی گاه از خود بازیها تماشاییتر به نظر رسید.
سیمای جمهوری اسلامی علاوه بر حذف تقریباً تمامی رشتههای زنانه و پخش توأم با تأخیر تنها برخی از مسابقات مردانه توانست به کمک سرودهای مذهبی و فتوشاپهای ماهرانه بخش اعظم المپیک لندن را از دیدرس ایرانیان داخل کشور دور نگاه دارد. هنجرهها و چهرههای مملو از فریاد و شادی ایرانیان حاضر در سالن کشتی اکسل نیز حتیالامکان دستکاری شدند مبادا که صدا و تصویر زنان بیحجاب گوش و چشم ایرانیان داخل کشور را بیازارد.
پیشبرد همین نگرش تبعیضآمیز جنسیتی از سوی مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی متأسفانه سالهاست که رشد ورزش ایران را با موانع جدی روبرو ساخته: نخبگان ورزش ایران در تلاش برای تصاحب صندلیهای مهم تصمیمگیری در فدراسیونهای جهانی ناکام میمانند؛ ورزشکاران بهنام جهان مایل نیستند به ایران سفر کنند؛ تیمهای ایرانی در اغلب رشتهها با بیمیلی تیمهای مطرح دنیا برای انجام دیدارهای تدارکاتی مواجهاند؛ و بارها شنیدهایم که تیم ملی فوتبال ایران برای برگزاری یک دیدار تدارکاتی با فلان تیم نهچندان مطرح آفریقایی یا آسیایی مبالغ بس هنگفت پرداخته است.
چهار سال دیگر در المپیک برزیل خواهیم دانست که آیا درخشش غرورآفرین کاروان ورزشی ایران در المپیک لندن سرآغاز یک جهش بنیادی در ساختارهای ورزشی کشور بوده یا یک شاهکار تکرارنشدنی و متکی بر انگیزههای فردی.
طی سالهای اخیر برخی فدراسیونهای جهانی با حجاب اسلامی کنار آمده و به زنان اجازه دادهاند با مانتو و مقنعه در رقابتها حضور یابند. و گیرم همین فردا فدراسیون جهانی شیرجه و شنا هم به حضور زنان محجبه در استخرها گردن نهاد. در این صورت مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی چه خواهند کرد؟ آیا حاضر خواهند بود دستکم درب استادیومها را به روی زنان تماشاگر بگشایند؟
قبل از شروع بازیهای المپیک لندن، دکتر میشل نیلور استاد دانشگاه اقتصاد و بودجه در نیوزلند، با ترکیب و تنظیم چهار مدل یادشده به یک جدول «انتظاری» رنکینگ مدالها رسیده بود. مقایسۀ این جدول «انتظاری» با جدول نهایی نشان داد که ایران با ١٢ مدال و کسب جایگاه هفدهم در جدول رنکینگ، حدود ٣٠٠ درصد فراتر از حد انتظار ظاهر شده است. به عبارت دیگر، ایران با توجه به ظرفیتهای اقتصادی و جمعیتی خود (که از نظر جمعیت در ردیف پانزدهم، و از نظر درآمد سرانه در ردیف صدم جهان قرار دارد) میبایست جایی در ردۀ پنجاهم جدول رنکینگ مدالهای المپیک لندن میایستاد.
موضوع این مقاله تحلیل اکونومتریک مدلهای فوق نیست اما باید یادآور شد که «درآمد سرانه» در اقتصادهای صنعتی و تولیدمحور (نه اقتصادهای صرفاً میتنی بر فروش مواد اولیه از قبیل نفت و گاز) خود آینۀ تمامنمای یک رشته عوامل کمّی و کیفی است که اهم آنها عبارتند از: اشتغال، تورم، آموزش و بهداشت، توازن میان بخش خصوصی و بخش دولتی، امنیت قضایی، ثبات سیاسی، اعتبار بینالمللی، توزیع ثروت، و آزادیهای فردی و اجتماعی.
آمریکا با کسب ١٠٤ مدال در صدر جدول رنکینگ مدالهای المپیک لندن ایستاد. نکتۀ قابل توجه در این خصوص نقش مکمل زنان آمریکایی در مدالآوری بود. زنان آمریکایی با کسب 58 مدال (56 درصد مجموع مدالها) برای نخستین بار گوی رقابت را از مردان آمریکایی ربودند. زنان چینی و انگلیسی و روسی و سایر کشورها نیز کم و بیش نیمی از مدالها را صاحب شدند.
نیمی از افراد کرۀ زمین طبیعتاً زن هستند. در کشورهایی که حقوق اولیۀ زنان نادیده انگاشته شود، مقامات و مسئولان چنین کشوری بهناچار باید المپیکهای مردانه و زنانه آرزو کنند.
پس از درخشش تاریخی فرنگیکاران کشتی ایران در پانزدهمین روز از بازیهای المپیک لندن، در حالی که کاروان ایران با 8 مدال رنگارنگ موقتاً تیم چهاردهم رقابتها بود، علیآبادی، رئیس کمیتۀ المپیک جمهوری اسلامی به حقیقتی بس تلخ اعتراف کرد: «اگر قرار باشد برای ردهبندی در جدول مدالها فقط مدال مردان ملاک باشد، ایران حالا تیم هفتم المپیک است.»
تیم کشتی روسیه و کرۀ جنوبی تنها به مدد زنان مدالآور خود توانستند به مقام قهرمانی و نایبقهرمانی المپیک دست یابند. تیم کشتی سراسر مردانۀ ایران در مقام سوم جای گرفت.
المپیک لندن هم گذشت و رفت اما فراموش نکنیم که نحوۀ پوشش بازیهای این المپیک توسط سیمای جمهوری اسلامی گاه از خود بازیها تماشاییتر به نظر رسید.
سیمای جمهوری اسلامی علاوه بر حذف تقریباً تمامی رشتههای زنانه و پخش توأم با تأخیر تنها برخی از مسابقات مردانه توانست به کمک سرودهای مذهبی و فتوشاپهای ماهرانه بخش اعظم المپیک لندن را از دیدرس ایرانیان داخل کشور دور نگاه دارد. هنجرهها و چهرههای مملو از فریاد و شادی ایرانیان حاضر در سالن کشتی اکسل نیز حتیالامکان دستکاری شدند مبادا که صدا و تصویر زنان بیحجاب گوش و چشم ایرانیان داخل کشور را بیازارد.
پیشبرد همین نگرش تبعیضآمیز جنسیتی از سوی مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی متأسفانه سالهاست که رشد ورزش ایران را با موانع جدی روبرو ساخته: نخبگان ورزش ایران در تلاش برای تصاحب صندلیهای مهم تصمیمگیری در فدراسیونهای جهانی ناکام میمانند؛ ورزشکاران بهنام جهان مایل نیستند به ایران سفر کنند؛ تیمهای ایرانی در اغلب رشتهها با بیمیلی تیمهای مطرح دنیا برای انجام دیدارهای تدارکاتی مواجهاند؛ و بارها شنیدهایم که تیم ملی فوتبال ایران برای برگزاری یک دیدار تدارکاتی با فلان تیم نهچندان مطرح آفریقایی یا آسیایی مبالغ بس هنگفت پرداخته است.
چهار سال دیگر در المپیک برزیل خواهیم دانست که آیا درخشش غرورآفرین کاروان ورزشی ایران در المپیک لندن سرآغاز یک جهش بنیادی در ساختارهای ورزشی کشور بوده یا یک شاهکار تکرارنشدنی و متکی بر انگیزههای فردی.
طی سالهای اخیر برخی فدراسیونهای جهانی با حجاب اسلامی کنار آمده و به زنان اجازه دادهاند با مانتو و مقنعه در رقابتها حضور یابند. و گیرم همین فردا فدراسیون جهانی شیرجه و شنا هم به حضور زنان محجبه در استخرها گردن نهاد. در این صورت مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی چه خواهند کرد؟ آیا حاضر خواهند بود دستکم درب استادیومها را به روی زنان تماشاگر بگشایند؟
۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه
سخنان یک سرمربی پس از ناکامی تیم ملی فوتبال ایران در راهیابی به جام جهانی برزیل
این مصاحبه در تیرماه سال ١٣٩٢ پس از بازگشت سرمربی
به کشور متبوعش با وی انجام گرفت.
خبرنگار: آقای سرمربی، مدت قرارداد شما با فدراسیون
فوتبال ایران به پایان رسید و اکنون که تیم ملی ایران به جام جهانی راه نیافته،
شما به کشور خود بازگشتهاید. اولین سؤال من این است که چرا موفق نشدید تیم ملی
فوتبال ایران را به جام جهانی برزیل ببرید؟
سرمربی: به هزار و یک دلیل.
خبرنگار: لطفاً هفت فقره دلیل بیان کنید!
سرمربی: ١) بیگانگی کامل مسئولان فدراسیون فوتبال ایران
با پدیدهای به نام فوتبال. ٢) وجود هرج و مرج و دزدیهای کلان در تمام سطوح
مدیریتی. ٣) کمبود امکانات ورزشی و وضعیت شرمآور زمینها و ورزشگاهها.
٤) استفاده ابزاری و
سیاسی از ورزش و ترویج فرهنگ نوحهخوانی و سینهزنی توسط مأمورین ارزشی در رختکنها.
۵) خودداری کشورهای
صاحب فوتبال در اروپا و آسیا و آمریکای لاتین برای انجام بازیهای تدارکاتی با تیم
ملی ایران به دلیل بیاعتباری رژیم جمهوری اسلامی و فدراسیون فوتبال ایران در عرصۀ
بینالمللی. ٦) محرومیت نیمی از جمعیت ایران - زنان - از ورود به ورزشگاهها.
٧) فشارهای روحی و
روانی وارده از سوی مأمورین ارزشی به بازیکنان در مسائل خصوصی مانند مدل موی سر و
خالکوبی رو بازوها و نحوۀ ابراز شادی پس از زدن گل و غیره.
خبرنگار: پس میفرمایید خداوکیلی از هیچ چیز فوتبال
ایران خوشتان نیامد؟
سرمربی: گفتی خداوکیلی و من هم باید خداوکیلی
جواب بدهم که چرا، از دو چیز خیلی خوشم آمد. ١) تماشاگران صبور و
همیشه وفادار ایرانی. ٢) درآمد خوب خودم در قالب دلارهای آمریکایی. زت زیاد!
۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه
نگاه عاشقانه رضاشاه به خلیجفارس هنگام نجات خوزستان از چنگال انگلیس و شیخخزعل
فوقالعاده تأسفخيز است، كه در تمام دوره سلطنت قاجاريه، كسی بهفكر تهيّه چند كشتی معتبر در اين گذرگاه مهم نيفتاده، امر اين شريان بزرگ تجارتی را مهمل گذاشتن و بهتفرّج در چمن سلطانيه و شكار جرگه اطراف تهران و عشرت «عشرتآباد» پرداختن شخص را متعجب و خشمناك میكند. آيا میشود خليج فارس را فراموش كرد؟ واقعاً زمامدار مملكت چقدر بايد در خواب باشد كه اين موقع مهم را نبيند!
خليج فارس را اولين عرصه كشتيرانی انسان بايد دانست. از كشفيات و حفريات بحرين و حوالی بوشهر معلوم شده است كه بيش از هزار سال قبل از ميلاد در خليج فارس مؤسسات بحرپيمايی داير بوده است. از عهدی كه اولين دولت مقتدر در حدود خليج فارس تشكيل شده است تا امروز هيچ پادشاه دورانديش و ترقّی طلبی از ياد خليج فارس غافل نبوده است. در تاريخ عالم، نخستين اسمی كه از دريا برده میشود ذكر اين خليج است. قريب چهارهزار سال قبل از ميلاد پادشاهان كلده در اين دريا كشتی رانده و حتی بهبحر عمان نيز دست انداختهاند. تجارتی كه در عهد فنيقيها و بابليها در اين بحر میشده بیاهميت نيست. امتعه آسيای جنوبی از اين راه بهبازارهای اروپای جنوبی نقل میشد. داريوش كبير سطح خليج فارس را از سفاين ايران مستور نمود و اسكندر در سيصدوبيستوپنج قبل از ميلاد وقتی بهكنار «سند» رسيد «نثاركوس» اميرالبحر خود را امر داد كه بحر عمان و خليج فارس را گردش كند. او نيز از «سند» تا شطالعرب را متهورانه سياحت كرد. «تراژان» سردار رومی بعد از غلبه بر آسيای غربی بیاختيار خود را بهخليج فارس رسانيده و در آن بهكشتیرانی مشغول شد. در عهد ساسانيان، ايـن گذرگاه مهم، تجارت دنيای متمدن را از روی سينه خود عبور میداد و از اقصـای آسيا،
اجناس مختلفه در آن وارده شده و در انتهای خليج بهدست كاروان و قوافل سپرده میشد.
بيدارترين ملت آنهايی بودهاند كه بيشتر بهخليج فارس اعتنا میكردهاند. تذكّر تاريخ اين دريا نكته فوق را ثابت میسازد. دولت ايران در زمانی كه تاريخش روشن است، توجّهاتش بهطرف اين آبها جزرومد غريبی داشته است. مدّ آن در عهد جلوس پادشاهان توانا، مثل سلاطين اول و سوم صفويه و قهرمان افشار و جزر آن، در ادوار ضعفآور شاه سلطانحسين و قاجاريه است. توجه دول دريانورد اروپا بهخليج فارس در عهد صفويه شروع شد. تجارت اين دريا، خاصه ابريشم ايران، رشتهای بود كه تجار طماع را بهاين دريا میكشيد. در عهد شاهاسمعيل اول، پرتغاليها كه ملاح و سياح معروفشان «واسكودگاما» پيشرو دريانوردان عهد بود، بهخليج فارس راه يافتند. در 913 «آلفونس دالبوكرك» با سفينهای چند به«مسقط» وارد شده سپس شهر«هرمز» را بهدادن ماليات ساليانه مجبور كرده و بعدها آنجا را كاملاً قبضه نمود و محل قلاع نظامی و استحكامات كرد. بنا بر قول مورخين اروپايی در اين زمان «هرمز» چهلهزار سكنه داشته است. پرتغاليها بعد از تصرف اين موقع مهم، كه مركز عمليات نظامی و تجارتی آنها شد، بهتدريج كه تمام بنادر و سواحل خليج ايران، خاصه نقطهای كه امروز بندرعباس نام دارد. و پرتغاليها آن را «كامبرون» خواندند غلبه نمودند، و بيش از يك قرن صاحب اختيار خليج فارس شده و هيچ كشتی را بدون دادن باج، رخصت ورود و خروج نمیدادند.
قدرت آنها بهدرجهای رسيد كه تا مسافتی در داخله مملكت هم دخالت كرده و حکام را بهانقياد خود وامی داشتند و دولت صفويه را بهچيزی نمیشمردند.

شاهعباس بعد از نظم داخله متوجه دريای فارس شد و بهمعاضدت دولت انگليس كه در اين وقت حاضر برای شركت در جنگ و طرد پرتغاليها شده بود، بر سواحل خليج فارس حمله برد. در 1023 داودخان حاكم فارس را بهتصرّف بندرعباس گماشت و در 1031 با انگليس عهدنامة مفيدی بست. دو ماه تمام حصار «هرمز» محصور بود. ايرانيها در اين جنگ بهقدری رشادت و لياقت بروز دادند كه امروز من از تذكر آن بهوجد آمده سختيهای اين كشتی كثيف و دريای منقلب را فراموش میكنم. ايرانی در هر عهدی كه قائد توانايی دارد، تواناست و روزی كه دولتش ضعيف است، ضعيف و عبارت «الناس علی دين ملوكهم» بيش از همه جا در ايران مصداق پيدا میكند. اين اسباب تأسف است زيرا كه من ميل دارم ملتی كه امروز بهخدمت آن قيام كردهام، ثبات خلق و استقلال ذات و اعتماد بر نفس داشته باشد، تا بيشتر فرمانده از فكر و شمشيرش استفاده كند و مملكت سعادتمندتر باشد. اما چه چاره، كه سلاطين سلف، باب هر قسم تعليم را جز درويشی و عيّاشی و لاقيدی بر روی خلق بستند، و از اعمال ناشايست و سستی ارادة خود درس بسيار وخيمی بهمردم دادند. سابقاً اشاره كردم كه در فاصلة قليل ميان عهد شاهسلطانحسين و نادر، چگونه ملت ايران از حضيض سستی بهاوج قدرت و توانايی رسيد. اوضاع خليج فارس هم مثل اخلاق ملت ايران بود.
شاهعباس قريب چهارصد توپ از قلعة هرمز گرفت. پرتغاليها تسليم شدند و تمام متصرفات و مؤسسات و قلاع خود را بهايران واگذاشتند، بهاستثنای صيد مرواريد در بحرين و حق گمرك در جزيره قشم. و شاه بهشرط آنكه فقط تاجر باشند و در سياست وارد نگردند، بهآنها اجازه اقامت داد و قلاع آنها را محل ساخلو ايران ساخت. حتی انگليسيها را هم با آن همه مساعدتكه بهوسيله بحريه خود كرده بودند درخليج فارس، تصرف و اختياری نداد چون برافراشتن بيرق، خاص دولت ايران بود، شاه اجازه داد كه دولت انگليس هم فقط يك بيرق بلند كند.
بعد از شاهعباس تدريجاً ايران خليج خود را فراموش نمود و اعراب آن سوی مرز دست تطاول دراز كرده در آب و در خشكی بهدزدی و راهزنی مشغول گشتند و عمال دولت را بیاختيار ساختند. نادرشاه با نظر دوربين خود اهميت خليج فارس را دريافت و چون ملت ايران تاج پادشاهان خود را بهاو تقديم كرد، بدواً بهدريا روی آورد. تمام سواحل و جزاير خليج فارس را منقاد نمود. اين پادشاه اگر مجال میيافت، بحريه صحيحی ايجاد مینمود. مقدمات آنرا بهاين ترتيب فراهم آورد كه در شمال و جنوب كارخانه كشتیسازی ايجاد كرد و از مازندران بهبنادر، چوب حمل مینمود و استادان انگليسی را برای تعليم و تربيت ايرانيان اجير كرد و قرب سی كشتی جنگی در خليج فارس بهحركت آورد و پرتغاليها و هنديها و انگليسيها را مزدور سفاين ايران ساخت تا ايرانيان عملاً دريانوردی بياموزند. اما چه سود كه دورة اقتدار اين شاه طولی نكشيد. با رفتن او، كشتيها نيز پراكنده و تارومار گرديد و دولت قاجار كه بعد از دولت كم دوام زنديه تثبيت يافت، از آن بحريه كه شالودهاش ريخته شده بود، نتوانست استفاده كند وحتی بقايای آن را جمع آورد. يكی از سياحان اروپا كه يك قرن بعد از نادر بهبنادر آمده گويد « در سواحل ايران استخوانبدی كشتيهای عهد نادر را ديدم كه چون مال بیصاحب ريخته وپاشيده بود و محافظ و مراقبی نداشت.»
در ضمنی كه اوراق تاريخ خليج فارس را از پيش نظر میگذرانم بار ديگر سيمای محبوب كريمخان پيش چشمم مجسم میشود. اين سلطان را من دوست دارم و بیاندازه احترام میكنم زيرا كه بعد از شاهعباس و نادر، و شايد بهتر از اين دو پادشاه، راه ترقی مملكت را دريافته بود و از اين جهت همّ خود را بهتوسعة تجارت و صنعت مصروف میكرد.
در اوضاع خليج فارس مهر مخصوص اخلاق او پديدار است. زيرا كه بعد از مصفا كردن ايران از وجود رقبای خود، بیتأمل بهخليج فارس روی آورد. خارجيان را نوازش كرد و آنها را بهتجارت تشويق نمود و آزادی بخشيد، اما در تحت نظر عمال ايرانی، تا جز بهتجارت نپردازند.
سفرنامۀ خوزستان به قلم رضاشاه
۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه
اگر آخوندبازی در نیویورک اجباری میشد - زندهیاد محمد مسعود در سال ١٣٢٤
شما یک روز بروید پای منبر فلان واعظ در مجلس ترحیم، در مسجد، در امامزاده، در
هر بیغوله که این آتش به جان گرفتهها آتشافروزی میکنند و به مهملات آنها گوش
دهید و ببینید در هیچ جهنمدرۀ دنیا، در هیچ دارالمجانین، این مهملات ممکن است از
دهان مصروعین خارج شود؟ فلان شیح کثیف با یک تن شپش که در ریش دارد، عبای مضحک خود
را یک شاخ انداخته، دهان منحوس خود را سهچارک باز نموده با کمال وقاحت میگوید
خدا، دنیا، بهشت و جهنم، زمین و آسمان را فقط و فقط به عشق یک جفت سبیل مردانۀ
فلان شیخ ابوالپشم خلق فرموده و هر فلان فلان شده که خلاف آن فکر کند قتلش واجب
است!...
اگر ممکن باشد به این نکبتالعلماء حالی کنی که آقای بحرالعلوم! اگر این
آخوندبازی، این خرافات، این نوحهخوانی، این سینهزنی، این چادر چاقچور و این
تسبیح ریا و چماق تکفیر شش ماه، فقط شش ماه، در نیویورک، آبادترین شهر دنیا، عرض
اندام نموده و قبول آن اجباری شود، بعد از شش ماه، نه تنها نیویورک، بلکه تمام
آمریکای شمالی مخروبه شده و ماتمکدۀ دنیا خواهد گشت...
محمد مسعود
روزنامۀ «مرد امروز»، شماره ٤١
٣٠ تیر ١٣٢٤
منبع: قتل کسروی؛ ناصر پاکدامن
اشتراک در:
پستها (Atom)