۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

دو ناسزای «مازندرانی بی‌سواد» و «تبریزی بی‌سر و پا» را چه ناکسی ساخت؟

رضاشاه تحصیلات آکادمیک نداشت، هرگز ادعاد نکرد که دارای مدارک عالی از معتبرترین دانشگاه‌های جهان است. او با همان اندک تحصیلاتی که داشت، توانست با جذب زبده‌ترین مدیران و خوش‌فکرترین دولت‌مردان کشور، ظرف تنها ١٦ سال، چیزی از آن «ممالک محروسه» ارائه دهد که ما امروز آن را به نام «ایران» می‌شناسیم.

یرواند آبراهامیان در کتاب « ایران بین دو انقلاب» می‌نویسد:


... رضاشاه هرگز طرح قاعده‌مندی برای نوسازی یا مدرنیزاسیون کشور ارائه نداد – تز عمده‌ای ننوشت، سخنرانی‌های مهمی ایراد نکرد، و وصیتی از خود به جا ننهاد – اما اصلاحاتی انجام داد که هرچند قاعده‌مند نبود، ولی نشان می‌دهد که وی خواهان ایرانی بود که از یک سو رها از نفوذ روحانیون، دسیسه‌ی بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای مؤسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل در خارج از خانه، ساختار اقتصادی نوین با کارخانجات دولتی، شبکه‌های ارتباطی، بانک‌های سرمایه‌گذار، و فروشگاه‌های زنجیره‌ای باشد.هدف بلندمدت او بازسازی ایران طبق تصویر غرب – یا به هر حال تصویر او از غرب – بود. وسیله‌ی وی برای نیل به این هدف نهایی، مذهب‌زدایی یا دنیانگری، برانداختن قبیله‌گرایی، ناسیونالیسم، توسعه‌ی آموزشی و سرمایه‌داری دولتی بود... بین سال‌های ۱۳۰٤ تا ١٣٢٠ ظرفیت آموزشی به طور عینی تا ١٢ برابر افزایش یافت. در سال ۱۳۰٤ کودکانی که در مدارس ابتدایی جدید با مدیریت دولتی، شبانه‌روزی‌های خصوصی، انجمن‌های مذهبی یا میسیونری‌های مذهبی ثبت‌نام کرده بودند، بیش از ۵۵٩٦٠ نفر نبود. در سال ١٣٢٠ بیش از ٢٨٧٢٤۵ کودک در ٢٣٣٦ مدرسه‌ی ابتدایی جدید که تقریباً همگی تحت پوشش وزارت فرهنگ بود، درس می‌خواندند. در این بین، ثبت‌نام در مکتب‌خانه‌های سنتی افزایشی خفیف از ٢٨٩٤٩ نفر به ٣٧٢٨٦ داشت. در سال ۱۳۰٤، ١٤٤٨٨ نفر در ٧٤ دبیرستان جدید تحصیل می‌کردند که ١٦ واحد آن میسیونری بودند. در سال ١٣٢٠، ٢٨١٩٤ نفر در ١١٠ دبیرستان خصوصی [ملی] و ٢٤١ دبیرستان دولتی با سرمشق از نظام لیسه‌ی فرانسوی تحصیل می‌کردند. در همین دوره تعداد محصلان الهیات [طلاب] در مدارس سنتی به‌شدت کاهش یافت و از ۵٩٨٤ به ٨٧۵ نفر رسید.... تحصیلات عالی نیز ترقی کرد. در سال ۱۳۰٤ کمتر از ٦٠٠ دانشجو در ٦ مؤسسه‌ی تحصیلاتی عالی جدید وجود داشت... در سال ١٣٢٠ بالغ بر ٣٣٠٠ دانشجو در ١١ دانشکده‌ی تهران مشغول تحصیل بودند... توسعه‌ی اقتصادی با بهبود ارتباطات آغاز شد. رضاشاه با تثبیت قدرت خود در سال ۱۳۰٤، بی‌درنگ پروژه‌ی راه‌آهن سراسری را که دیری بود مورد بحث بود، آغاز کرد... در سال ١٣٢٠ وزارتخانه‌ی تازه‌تأسیس راه بیش از ٢٠٠٠ کیلومتر بزرگ‌راه را در وضع نسبتاً خوبی نگهداری می‌کرد... توسعه‌ی صنعتی طی دهه‌ی ١٩٣٠ (١٣١٠) که "رکود بزرگ" قیمت کالاهای سرمایه‌ای را به‌شدت کاهش داد، به‌طور جدی شروع شد... تعداد واحدهای جدید صنعتی بدون محاسبه‌ی تأسیسات نفتی، در دوره‌ی سلطنت رضاشاه تا ١٧ برابر افزایش یافت... در سال ۱۳۰٤ کمتر از ٢٠ واحد جدید صنعتی وجود داشت. از این تعداد فقط ۵ واحد، بزرگ و هر یک دارای بیش از ۵٠ کارگر بودند... اما در سال ١٣٢٠ تعداد کارخانجات جدید به ٣٤٦ واحد رسیده بود... در نتیجه، تعداد کارگران شاغل در کارخانه‌های بزرگ جدید از کمتر از ١٠٠٠ نفر در ۱۳۰٤ به ۵٠٠٠٠ نفر در سال ١٣٢٠ افزایش یافت... طی همین دوره، نیروی کار در صنعت نفت از ٢٠٠٠٠ نفر به نزدیک ٣١٠٠٠٠ نفر رسید.


احمد کسروی تبریزی، تاریخ‌نویس، زبان‌شناس و پژوهش‌گر، یکی از کم‌شمار نابغه‌های تاریخ معاصر ایران بود. دو کتاب او به نام‌های «تاریخ مشروطۀ ایران» و «تاریج هجده سالۀ آذربایجان» از مهم‌ترین آثار مربوط به تاریخجنبش مشروطه‌خواهی ایران به شمار می‌روند و هنوزا که هنوز به آن‌ها استناد می‌شود. از احمد کسری نزدیک به ١۵٠ کتاب تحقیقی و تاریخی به جا مانده که هر یک به نوبۀ خود گنجینه‌ای است بی‌مانند.

در بارۀ افکار و اقدامات رضاشاه و احمد کسروی هر کسی حق دارد صاحب نظری باشد، اما گمان نکنم کسی باشد که نسبت به ایران‌دوستی این دو تن شک به خود راه دهد. و دیگر مسلم است که نه رضاشاه «بی‌سواد» بود و نه احمد کسروی «بی‌سر و پا».

حال پرسش این‌جاست که این دو ناسزا را چه ناکسی ساخت؟


«بخوانید و به کار ببندید» اعلامیه‌ای است به قلم روح‌الله خمینی. او این را از جمله در واکنش به کتاب «شیعیگری» («بخوانید و داوری کنید») احمد کسروی نوشت. کتاب «شیعیگری» در سال ۱۳۲۱ به بازار آمد اما با توقیف روبرو شد و چاپ دوم آن عنوان «بخوانید و داوری کنید» را داشت.

اعلامیۀ «بخوانید و به کار ببندید» که روح‌الله خمینی آن را در سال ۱۳۲۳ شمسی نوشت، امتداد کتاب «کشف‌الاسرار» است که در پاسخ به نظرات شریعت سنگلجی و نیز جزوۀ چهل صفحه‌ای «اسرار هزار ساله» اثر علی اکبر حکمی‌زاده نوشته شده‌ بود.


آمران و عاملان قتل احمد کسروی ادعا کرده‌اند که فتوای این قتل، علاوه بر آرای امثال حاج‌آقا حسین قمی و علامه شیخ‌عبدالحسین امینی، بر سخنان روح‌الله خمینی (در کشف الاسرار) نیز استوار بوده است. خمینی می نویسد:

«جوانان غیرتمند ما... باید با مشت آهنین تخم این ناپاکان را از روی زمین براندازند.»
اعلامیۀ «بخوانید و به کار ببندید» در جلد اول کتاب صحیفه نور (صفحات ۲۴، ۲۵ و ۲۶) به چاپ رسیده و نسخۀ خطی آن در کتابخانه وزیری شهرستان یزد نگهداری می‌شود. دو ناسزای «مازندرانی بی‌سواد» و «تبریزی بی‌سر و پا»، نخستین بار در همین اعلامیه عرضه شدند.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم


بخوانید و به کار بندید قال‌الله‌تعالی: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی


خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه هایی است که خدای عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است.


قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه‌های گوناگون عالم طبیعت رهانده. خلیل آسا در علم الیقین زن- ندای لااحب الافلین زن. قیام لله است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام برای خداست که خاتم النبیین صلی الله علیه وله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت‌ها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنی رساند.


خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از دهها میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت پرست پشت میزنشین شدند.


قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می‌کند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزه گرد بی شرف کرده و نفس از هیچ کس در نمی‌آید.


قیام برای نفس است که چادر عفت را از سر زن‌های عفیف مسلمان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جاری است و کسی بر علیه آن سخن نمی‌گوید. قیام برای نفع‌های شخصی است که روزنامه‌ها که کالای پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه‌ها را که از مغز خشک رضاخان بی شرف تراوش کرده تعقیب می‌کنند و در میان توده پخش می‌کنند.


قیام برای خود است که مجال به بعضی از این وکلای قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه می‌خواهند بگویند و کسی نفس نکشد.


هان ای روحانیون اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان دیندار! ای گویندگان آیین دوست! ای دینداران خداخواه! ای خداخواهان حق پرست! ای حق پرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان باناموس! موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع‌های شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نائل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید. ان‌الله فی‌ایام دهرکم نفحاث‌الافتعر ضوالها.


امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.


امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید همه دیدید کتاب‌های یک نفر تبریزی بی‌سر و پا را که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحی له- الفدا آن همه جسارت‌ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد.


امروز چه عذری در محکمه خدا دارید این چه ضعف و بیچارگی است که شماها را فرا گرفته ای آقای محترم که این صفحات را جمع آوری نمودید و به نظر علمای بلاد و گویندگان رساندید، خوب است یک کتابی هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده، از همه امضا می‌گرفتید که اگر در یک گوشه مملکت به دین جسارتی می‌شد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام می‌کردند.


خوب است دینداری را دست کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک ده زندگی کند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئی تعدی به او شود، برای او قیام کنند شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره سران بیدین از جای برخاستند و در گوشه زمزمه بیدینی را آغاز کردند، به همین زودی بر شما تفرقه زده‌ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت تر شود:


وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلی اللّهِ

۱۱شهر جمادی‌الاولی ۱۳۶۳ [۱۵اردیبهشت ۱۳۲۳] سید روح‌الله خمینی

۲ نظر:

  1. خاک بر سر خمینی با این فرامین و باورهایش.

    پاسخحذف
  2. ای خمینی مادر جنده روزی میرسد که مردم ایران سر قبرت توالت میسازند.

    پاسخحذف